آدمی ودر علم خاکی نمیآید بدست--عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
هر روز باید شاهد فاجعه ای بود یا منتظر فاجعه ای. دنیایی که خشم و خشونت اولین زبان رسمی آن است. عالمی که برده داری کهن را برانداخت تا برده داری نوین را جایگزینش کند. هدف همان است فقط وسیله ها تغییر کرده و مدرن ترشده. وسیله ها طوری تزیین شده اند که انسانها با میل خود به آغوش برده داری میروند و حتی سعی میکنند که گوی سبقت را از هم بدزدند. پول را میشود اختراعی فرسوده نامید که دیگر کارایی ندارد و برای انسان مدرن به صورت هیولایی درآمده تا انسانها را ببلعد و سوار یکه تاز این اژدهای ویرانگر بانکداران هستند. اختراعی که روزی باعث شکوفایی و رشد اجتماعات انسانی بود حال به غده ای سرطانی مبدل شده که بیرون آوردن آن سالهای زیادی به طول خواهد انجامید همراه با درد و رنج بسیار برای انسانها و موجودات کره زیبای زمین.
ساختارهای انسانی در هر کشوری را بر اساس پول و ارز و اقتصاد شکل داده اند. همانطور که ساختن ساختمانی بروی پایه هایی لرزان باعث خسارت های جانی و مالی میشود همانطور هم بنای ساختارهای اجتماعی بر روی پایه ای کج به اسم پول نیز تا ثریا کج خواهد بود ولی در نقطه ای فرو خواهد ریخت.
ترجمه :Zeitgeist Movie
توسلهای قدیمی به نژاد, جنسیت تعصبهای مذهبی تا تب تعصبهای ملی شروع به از دست دادن کارایی خود کرده اند. تلاشها برای درک اینکه من کیستم؟ آیا خوب هستم یا بد؟ یا به هدف و مقصود رسیده ام یا نه در طول دوران ها فراگرفته شده اند. آنها فقط وسیله ای برای تسلط هستند. ما میتوانیم هر زمان آنها را تغییر دهیم و آن تنها یک انتخاب است, نه کوشش, نه کار, نه شغل و نه مال اندوزی.
من به درک آن رسیده ام که در بازی اشتباهی بوده ام, بازی ای برای شناخت اینکه قبلا چه کسی بوده ام.
سوال این است که که چقدر اهمیت دارد که در ذهن انسان یک انقلاب بنیادین پدید آورده شود؟
بحران یک بحران هوشیاری و آگاهی است. بحرانی که دیگر نمیتواند معیار الگوها سنتهای کهن و گذشته را قبول کند و با توجه به اینکه این جهان جهانی است سراسر نکبت و بدبختی, ستیز و نبرد, وحشیگریهای ویرانگر, تجاوز, خشونت و....
انسان همان است که بود هنوز بی رحم, زورگو, متجاوز, جوینده و رقابت خواه و اوست که اجتماع را در طول این سختی ها ساخته است.
(معیار و مقیاسی برای تنظیم و تعادل این اجتماع مریض وجود ندارد)
اجتماع امروز ترکیبی از مجموع موسسات است از موسسات سیاسی, موسسات حقوقی, موسسات مذهبی تا موسسات طبقات اجتماعی ارزشهای آشنا و شغلهای تخصصی.
کاملا واضح است که تاثیر ژرف این ساختارهای سنتی, دورنما و درکهای ما را شکل داده اند. تا کنون تمام موسسات اجتماعی که در آن زاده شده ایم جهت دار شده و حالت پیدا کرده اند. بنظر میآید که ارزش واقعی هیچ سیستمی درک نشده همانطور که سیستم پولی درک نشده.
اینکه پول چطور خلق شده خط مشی و سیاستهای آن چطور کنترل شده و اینکه در واقع چطور در جامعه تاثیر گذار است, سوالهایی است که میزان توجه و علاقه بیشتر مردم به آنها هیچوقت به ثبت نرسیده است. در دنیایی که یکدرصد از مردم چهل درصد ثروت دنیا را دارا میباشند. در دنیایی که 34000 بچه از فقر و مریضیهای قابل پیشگیری روزانه می میرند. و در دنیایی که پنجاه درصد جمعیت جهان با درآمد کمتر از دو دلار در روز زندگی می کنند و....
یک چیز کاملا مشخص است و آن اینکه یک جای کار بسیار اشکال دارد و اینکه آیا ما از آن باخبر هستیم یا نه؟ آیا باخبر هستیم که خون حیات تمام موسسات مالی و بنابراین خود اجتماع پول است؟ بنابر این درک و فهمیدن سیاستهای پولی این موسسات مالی حیاتی است.
حیاتی است که بفهمیم چرا زندگی های ما در مسیری است که آنها میخواهند. متاسفانه علم اقتصاد اغلب همراه با سردرگمی و کسالت بار به نظر میآید. دسته های لغات اصطلاحات بی پایان همراه با معادلات ریاضی مرعوب کننده و ترسناک به سرعت مردم را از خواست آنها برای فهمیدن باز میدارد.
هرچند حقیقت این است که پیچیدگی همراه با سیستم مالی تنها یک ماسک و پوششی است که برای پنهان کردن یکی از مهمترین ساختارهای فلج کننده اجتماعی طراحی شده است که انسان تا به حال در برابر آن تاب آورده.
متاسفانه باید گفت هیچکس بیشتر از کسانی که به نادرستی فکر میکنند که آزاد هستند به بردگی گرفته نشده اند (John wolfgang)
قسمت دیگر رو به زودی میگذارم. این اطلاعات برای هر انسانی روی کره خاکی حیاتی است.
هر روز باید شاهد فاجعه ای بود یا منتظر فاجعه ای. دنیایی که خشم و خشونت اولین زبان رسمی آن است. عالمی که برده داری کهن را برانداخت تا برده داری نوین را جایگزینش کند. هدف همان است فقط وسیله ها تغییر کرده و مدرن ترشده. وسیله ها طوری تزیین شده اند که انسانها با میل خود به آغوش برده داری میروند و حتی سعی میکنند که گوی سبقت را از هم بدزدند. پول را میشود اختراعی فرسوده نامید که دیگر کارایی ندارد و برای انسان مدرن به صورت هیولایی درآمده تا انسانها را ببلعد و سوار یکه تاز این اژدهای ویرانگر بانکداران هستند. اختراعی که روزی باعث شکوفایی و رشد اجتماعات انسانی بود حال به غده ای سرطانی مبدل شده که بیرون آوردن آن سالهای زیادی به طول خواهد انجامید همراه با درد و رنج بسیار برای انسانها و موجودات کره زیبای زمین.
ساختارهای انسانی در هر کشوری را بر اساس پول و ارز و اقتصاد شکل داده اند. همانطور که ساختن ساختمانی بروی پایه هایی لرزان باعث خسارت های جانی و مالی میشود همانطور هم بنای ساختارهای اجتماعی بر روی پایه ای کج به اسم پول نیز تا ثریا کج خواهد بود ولی در نقطه ای فرو خواهد ریخت.
ترجمه :Zeitgeist Movie
توسلهای قدیمی به نژاد, جنسیت تعصبهای مذهبی تا تب تعصبهای ملی شروع به از دست دادن کارایی خود کرده اند. تلاشها برای درک اینکه من کیستم؟ آیا خوب هستم یا بد؟ یا به هدف و مقصود رسیده ام یا نه در طول دوران ها فراگرفته شده اند. آنها فقط وسیله ای برای تسلط هستند. ما میتوانیم هر زمان آنها را تغییر دهیم و آن تنها یک انتخاب است, نه کوشش, نه کار, نه شغل و نه مال اندوزی.
من به درک آن رسیده ام که در بازی اشتباهی بوده ام, بازی ای برای شناخت اینکه قبلا چه کسی بوده ام.
سوال این است که که چقدر اهمیت دارد که در ذهن انسان یک انقلاب بنیادین پدید آورده شود؟
بحران یک بحران هوشیاری و آگاهی است. بحرانی که دیگر نمیتواند معیار الگوها سنتهای کهن و گذشته را قبول کند و با توجه به اینکه این جهان جهانی است سراسر نکبت و بدبختی, ستیز و نبرد, وحشیگریهای ویرانگر, تجاوز, خشونت و....
انسان همان است که بود هنوز بی رحم, زورگو, متجاوز, جوینده و رقابت خواه و اوست که اجتماع را در طول این سختی ها ساخته است.
(معیار و مقیاسی برای تنظیم و تعادل این اجتماع مریض وجود ندارد)
اجتماع امروز ترکیبی از مجموع موسسات است از موسسات سیاسی, موسسات حقوقی, موسسات مذهبی تا موسسات طبقات اجتماعی ارزشهای آشنا و شغلهای تخصصی.
کاملا واضح است که تاثیر ژرف این ساختارهای سنتی, دورنما و درکهای ما را شکل داده اند. تا کنون تمام موسسات اجتماعی که در آن زاده شده ایم جهت دار شده و حالت پیدا کرده اند. بنظر میآید که ارزش واقعی هیچ سیستمی درک نشده همانطور که سیستم پولی درک نشده.
اینکه پول چطور خلق شده خط مشی و سیاستهای آن چطور کنترل شده و اینکه در واقع چطور در جامعه تاثیر گذار است, سوالهایی است که میزان توجه و علاقه بیشتر مردم به آنها هیچوقت به ثبت نرسیده است. در دنیایی که یکدرصد از مردم چهل درصد ثروت دنیا را دارا میباشند. در دنیایی که 34000 بچه از فقر و مریضیهای قابل پیشگیری روزانه می میرند. و در دنیایی که پنجاه درصد جمعیت جهان با درآمد کمتر از دو دلار در روز زندگی می کنند و....
یک چیز کاملا مشخص است و آن اینکه یک جای کار بسیار اشکال دارد و اینکه آیا ما از آن باخبر هستیم یا نه؟ آیا باخبر هستیم که خون حیات تمام موسسات مالی و بنابراین خود اجتماع پول است؟ بنابر این درک و فهمیدن سیاستهای پولی این موسسات مالی حیاتی است.
حیاتی است که بفهمیم چرا زندگی های ما در مسیری است که آنها میخواهند. متاسفانه علم اقتصاد اغلب همراه با سردرگمی و کسالت بار به نظر میآید. دسته های لغات اصطلاحات بی پایان همراه با معادلات ریاضی مرعوب کننده و ترسناک به سرعت مردم را از خواست آنها برای فهمیدن باز میدارد.
هرچند حقیقت این است که پیچیدگی همراه با سیستم مالی تنها یک ماسک و پوششی است که برای پنهان کردن یکی از مهمترین ساختارهای فلج کننده اجتماعی طراحی شده است که انسان تا به حال در برابر آن تاب آورده.
متاسفانه باید گفت هیچکس بیشتر از کسانی که به نادرستی فکر میکنند که آزاد هستند به بردگی گرفته نشده اند (John wolfgang)
قسمت دیگر رو به زودی میگذارم. این اطلاعات برای هر انسانی روی کره خاکی حیاتی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر