فَاِذا القَِيتُمُ الَّذينَ کَفَرُوا فَضَربَ الرَّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُمُوهُم فَشُدّوُا الوَثاقَ »
[يعنی] کفار را هر کجا يافتيد گردن بزنيد تا زمين از خونشان رنگين شود . اسيران را محکم ببنديد که قادر به فرار نباشند.(سوره محمد آیه 4)-
هیچ انسان آزاده ای با دین کسی کار ندارد ولی وقتی دین دیگران با شما کار دارد میتوان ساکت بود؟
منتقدان دین و کسانی که به دین اعتقادی ندارند همیشه در طول تاریخ سرکوب شده اند و همیشه مورد آزار و اذیت قرار داشته اند. در ملک ایرانزمین دینداران 1400 سال است که به آتش افروزی مشغول بوده اند و هر اعتراضی با یک برچسب ملحد منافق مشرک کافر و... به بن بست رسیده است.
در دوران مدرن کشورهایی که با به چالش کشیدن دخالت دین در زندگی فردی و اجتماعی به دموکراسی رسیده اند جایگاه اصلی دین را مشخص کرده اند که همانا محصور کردن آن در کلیسا میباشد و بر این باورند که دین محترم است تا زمانی که از محدوده خویش قدم فراتر نگذاشته است. اما در ایران همین دین در تمام عرضه های زندگی شخصی فرهنگی اجتماعی سیاسی و..نه تنها قدم میگذارد که دخالت هم میکند. کسانی این دین را به ابزاری برای حفظ و بدست آوردن قدرت و پول مبدل کرده اند(البته از آغاز چنین بوده) پس آیا هنوز هم باید در مقابل دینی که 1400 سال به عنوان ابزاری برای استعمار و خودکامگی استفاده شده ساکت بود؟ دینی که باعث تمام عقب ماندگی ها شکستها و تعصبهای خشک بوده است. دینی که به همه چیزما کار دارد از توالت رفتن تا شخصی ترین مسائل (سکس) و باعث تمام بدبختی های ایرانی است را میشود به بهانه احترام به عقاید دیگران باز هم به حال خود رها کرد؟
مگر نه این است که دین اسلام در تمام این 1400 سال در راس همه چیز در این جامعه بوده و کسی چیزی نگفته یا اگر گفته سر به باد داده است؟ پس چه سودی به جامعه رسانده است کهباز هم نباید حرف زد؟
دوران سلطه دین در اروپا را روحانیون با دیانت مسحیت با آنهمه لطافت به یکی از مخوفترین دوران تاریخ بشر تبدیل کردند. اما دین مسیحیت در زمانی که دموکراسی در اروپا برقرار شد به خاطر لطافتهای خاصی که شخصیت و رفتارخود مسیح داشت این پتانسیل را بوجود آورد تا از بین نرود و محترم به کلیسا هدایت شود.
اما آیا این مسئله در مورد اسلام هم صدق میکند؟ دینی که دستور کشتن و ریختن خون هر آنکس که به آن ایمان ندارد را سر میدهد را میشود در آینده دموکراسی ایران برایش جایی فرض کرد؟ هرچند که شعار لا اکراه فی دین برای بستن دهان مخالفین و وانمود به مهربان بودن است اما در عوض دهها آیه در کشتن کفار دارد.
دین اسلام به خاطر ماهیت خشونت بارآن همیشه به عنوان یک پتانسیل برای ادامه خشونت وجود خواهد داشت.
دینی با بیش از 500 آیه قتال که سراپا خشونت است را میشود در کنار دموکراسی قرار داد و انتظار همخوانی با آنرا داشت؟ آیا میشود به دینی که طرفدارانش دست به هر خشونتی میزنند احترام گذاشت؟
پس اگر به این دین میشود احترام گذاشت باید به کسانی که هنوز از استالین و هیتلر پیروی میکنن و به آنها اعتقاد دارند هم احترام گذاشت. آیا هموطنانی که هنوز به اسلام اعتقاد دارند نباید به خود زحمت خواندن یک کتاب مثل 23 سال مرحوم علی دشتی را در نقد اسلام به خود بدهند تا درک کنند ریشه تمام بلاهایی که سرشان میآید از کجاست؟ کتابی در رد اسلام با بیش از 400 صفحه مدرک مستند از خود قرآن و حدیثهای معتبر و تاریخی که همه دنیای اسلام در صحت آن اتفاق نظردارند ارزش خواندن ندارد؟ اگر چیزی حقیقت دارد پس چرا باید از نقد شدن بترسد؟ اگر باورهای هموطنان مذهبی قرار است با یک کتاب از بین برود پس بهتر است که اجازه دهند که از بین برود چون آنقدر سست است که با یک کتاب نقد از ریشه نابود خواهد شد.
آیا احترام را باید به چیزی که محترم است گذاشت یا به هر چیزی حتی مضر و ضد انسانی. دین اسلام را نمیشود در آینده به مساجد هدایت کرد چون این دین دینی سیاسی است برای کسب قدرت و ثروت و نمیتوان آنرا به مسجد محدود کرد.اسلام ظرفیت آنرا دارد تا هر لحظه توسط هر کسی به صورت هیولایی درآید و زندگی های زیادی راتباه کند. از نظر من اسلام باید از جامعه ایران رخت ببندد. خیلی ها از جمله خود من زمانی که به ماهیت اسلام پی بردند شاید احساس خلاء کنند ولی این برای مدت کوتاهی خواهد بود و انسان دوباره به زندگی عادی و اینبار بدون خرافات بر خواهد گشت. آیا ما نباید به خود زخمت فقط خواندن یک کتاب را بدهیم تا فرزندانمان در جامعه ای آزاد از نظر سیاسی و مذهبی زندگی کنند؟
هموطن عزیز دینی که شما به آن اعتقاد دارید باعث سختی های بسیاری برای من و شما بوده است. آیا اینهمه تحمل سختی ارزش شنیدن نقد بر دینی با آن به این نقطه ما را رسانده اند را ندارد؟
شاید از هر 1000 مسلمان ایرانی یکنفر هم قرآن را مطالعه نکرده است. مطالعه البته خواندن عربی آن نیست بلکه مطالعه تمام قرآن برای کشف و بررسی است و البته به زبان شیرین پارسی. بنابر این کسی در ایران مسلمان نشده است بلکه مسلمان بدنیا آمده است و همینطور پدر به پسر منتقل شده است.
با این دو سه نادان که چنین پندارند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خرباش..که از خری ایشان به مثل
هرکس نه خر است...کافرش میخوانند
حکیم خیام
[يعنی] کفار را هر کجا يافتيد گردن بزنيد تا زمين از خونشان رنگين شود . اسيران را محکم ببنديد که قادر به فرار نباشند.(سوره محمد آیه 4)-
هیچ انسان آزاده ای با دین کسی کار ندارد ولی وقتی دین دیگران با شما کار دارد میتوان ساکت بود؟
منتقدان دین و کسانی که به دین اعتقادی ندارند همیشه در طول تاریخ سرکوب شده اند و همیشه مورد آزار و اذیت قرار داشته اند. در ملک ایرانزمین دینداران 1400 سال است که به آتش افروزی مشغول بوده اند و هر اعتراضی با یک برچسب ملحد منافق مشرک کافر و... به بن بست رسیده است.
در دوران مدرن کشورهایی که با به چالش کشیدن دخالت دین در زندگی فردی و اجتماعی به دموکراسی رسیده اند جایگاه اصلی دین را مشخص کرده اند که همانا محصور کردن آن در کلیسا میباشد و بر این باورند که دین محترم است تا زمانی که از محدوده خویش قدم فراتر نگذاشته است. اما در ایران همین دین در تمام عرضه های زندگی شخصی فرهنگی اجتماعی سیاسی و..نه تنها قدم میگذارد که دخالت هم میکند. کسانی این دین را به ابزاری برای حفظ و بدست آوردن قدرت و پول مبدل کرده اند(البته از آغاز چنین بوده) پس آیا هنوز هم باید در مقابل دینی که 1400 سال به عنوان ابزاری برای استعمار و خودکامگی استفاده شده ساکت بود؟ دینی که باعث تمام عقب ماندگی ها شکستها و تعصبهای خشک بوده است. دینی که به همه چیزما کار دارد از توالت رفتن تا شخصی ترین مسائل (سکس) و باعث تمام بدبختی های ایرانی است را میشود به بهانه احترام به عقاید دیگران باز هم به حال خود رها کرد؟
مگر نه این است که دین اسلام در تمام این 1400 سال در راس همه چیز در این جامعه بوده و کسی چیزی نگفته یا اگر گفته سر به باد داده است؟ پس چه سودی به جامعه رسانده است کهباز هم نباید حرف زد؟
دوران سلطه دین در اروپا را روحانیون با دیانت مسحیت با آنهمه لطافت به یکی از مخوفترین دوران تاریخ بشر تبدیل کردند. اما دین مسیحیت در زمانی که دموکراسی در اروپا برقرار شد به خاطر لطافتهای خاصی که شخصیت و رفتارخود مسیح داشت این پتانسیل را بوجود آورد تا از بین نرود و محترم به کلیسا هدایت شود.
اما آیا این مسئله در مورد اسلام هم صدق میکند؟ دینی که دستور کشتن و ریختن خون هر آنکس که به آن ایمان ندارد را سر میدهد را میشود در آینده دموکراسی ایران برایش جایی فرض کرد؟ هرچند که شعار لا اکراه فی دین برای بستن دهان مخالفین و وانمود به مهربان بودن است اما در عوض دهها آیه در کشتن کفار دارد.
دین اسلام به خاطر ماهیت خشونت بارآن همیشه به عنوان یک پتانسیل برای ادامه خشونت وجود خواهد داشت.
دینی با بیش از 500 آیه قتال که سراپا خشونت است را میشود در کنار دموکراسی قرار داد و انتظار همخوانی با آنرا داشت؟ آیا میشود به دینی که طرفدارانش دست به هر خشونتی میزنند احترام گذاشت؟
پس اگر به این دین میشود احترام گذاشت باید به کسانی که هنوز از استالین و هیتلر پیروی میکنن و به آنها اعتقاد دارند هم احترام گذاشت. آیا هموطنانی که هنوز به اسلام اعتقاد دارند نباید به خود زحمت خواندن یک کتاب مثل 23 سال مرحوم علی دشتی را در نقد اسلام به خود بدهند تا درک کنند ریشه تمام بلاهایی که سرشان میآید از کجاست؟ کتابی در رد اسلام با بیش از 400 صفحه مدرک مستند از خود قرآن و حدیثهای معتبر و تاریخی که همه دنیای اسلام در صحت آن اتفاق نظردارند ارزش خواندن ندارد؟ اگر چیزی حقیقت دارد پس چرا باید از نقد شدن بترسد؟ اگر باورهای هموطنان مذهبی قرار است با یک کتاب از بین برود پس بهتر است که اجازه دهند که از بین برود چون آنقدر سست است که با یک کتاب نقد از ریشه نابود خواهد شد.
آیا احترام را باید به چیزی که محترم است گذاشت یا به هر چیزی حتی مضر و ضد انسانی. دین اسلام را نمیشود در آینده به مساجد هدایت کرد چون این دین دینی سیاسی است برای کسب قدرت و ثروت و نمیتوان آنرا به مسجد محدود کرد.اسلام ظرفیت آنرا دارد تا هر لحظه توسط هر کسی به صورت هیولایی درآید و زندگی های زیادی راتباه کند. از نظر من اسلام باید از جامعه ایران رخت ببندد. خیلی ها از جمله خود من زمانی که به ماهیت اسلام پی بردند شاید احساس خلاء کنند ولی این برای مدت کوتاهی خواهد بود و انسان دوباره به زندگی عادی و اینبار بدون خرافات بر خواهد گشت. آیا ما نباید به خود زخمت فقط خواندن یک کتاب را بدهیم تا فرزندانمان در جامعه ای آزاد از نظر سیاسی و مذهبی زندگی کنند؟
هموطن عزیز دینی که شما به آن اعتقاد دارید باعث سختی های بسیاری برای من و شما بوده است. آیا اینهمه تحمل سختی ارزش شنیدن نقد بر دینی با آن به این نقطه ما را رسانده اند را ندارد؟
شاید از هر 1000 مسلمان ایرانی یکنفر هم قرآن را مطالعه نکرده است. مطالعه البته خواندن عربی آن نیست بلکه مطالعه تمام قرآن برای کشف و بررسی است و البته به زبان شیرین پارسی. بنابر این کسی در ایران مسلمان نشده است بلکه مسلمان بدنیا آمده است و همینطور پدر به پسر منتقل شده است.
با این دو سه نادان که چنین پندارند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خرباش..که از خری ایشان به مثل
هرکس نه خر است...کافرش میخوانند
حکیم خیام
با درود . مقاله بسیار زیبایی بود .فکر کردم شاید بد نباشد این لینک را که ویدویی از استاد بهرام مشیری است در تایید صحبت شما اضافه کنم.در این ویدو مغلطهء "به عقاید مردم باید احترام گذاشته شود" مورد موشکافی قرار می گیرد:
پاسخحذف"http://www.youtube.com/watch?v=-i5HcrlHV30"
توصیه می کنم حتما ببینید
با تشکر- هم سرزمین
ممنون دوست عزیز از لینک
پاسخحذف